نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

تکرار




به دنیا میایم، زندگی می کنیم و میریم...


همیشه دوست داریم کم و کاستی دیگران رو به سخره بگیریم.


اینو یاد میگیریم که عشق رو فقط طلب کنیم.


کسانی رو دوست داریم که خوش برخورد، باادب، متین و...باشند.


پول رو معیار سنجش قرار میدیم.


درس می خونیم وبه دانشگاه میریم. کار میکنیم و ازدواج. بچه دار میشیم و نوه دار و ...


به دنیا میایم، زندگی می کنیم و میریم...


همین!!!!!!!!!!!!


چرا باید اینو قبول کنیم که سزای گناهکاران فقط آتش جهنمه تا ابد.


چرا باید از خدا بترسیم...


چرا...


و آیا هیچ گاه یاد میگیریم که درونمون رو کشف کنیم؟!!!


امید




گاهی یا شایدم خیلی پیش میاد که از همه چیز و

همه کس ناامید میشیم و حتی خدا رو هم فراموش

می کنیم، ولی شاید یادآوری این نکته بد نباشه که:



در سخترین و بدترین لحظه هم راهی برای بقاء هست.



                         

                         برکت برای همه عزیزان.

دیگه وقتشه که...

این عکس قشنگ رو ببینید.


چه پیامی ازش می گیرین...منتظر نظرهاتون هستم






البته نظر خودم رو هم میگم ولی تقلب نکنیدا


روح الهی تا یه جایی ما رو حمایت می کنه! تا وقتی که درس هامونو یاد بگیریم...ولی کم کم  به جایی میرسیم که دیگه خودمون باید به سمت جلو حرکت کنیم و دیگه هیچ حمایتی نیست واین قسمت سخت ماجراست و اون موقعست که یه روح توانایی های خودش رو نشون میده!!!


نظر شماها چیه؟ آیا خوبه که همیشه نیازمند کمک باشیم یا اینکه...

این راه ...



زمانی که دانشجو بودم یکی از دوستانم متن زیر که قسمتی

از کمدی الهی دانتههست

را روی یه برگ کاغذ بهم داد. نمی دونم توی این متن چه چیزی هست که

منودگرگون می کنه، البته شاید شما دوستان این حس رو نداشته باشین

ولی خوب بد ندیدم اونو با شما سهیم بشم.


بالای دری با حروف پریشان چنین نوشته بود: "این راه،راه غم و شکوه است،

راه دیار رنج جاودان است. راه مسکن ارواح گناهکار و محکوم است. آفریننده ی

پرجلال من، مرا به خاطر عدل و داد آفرید. وجود من زاده ی نیروی الهی و عقل


قادر و عشق نخستین است. هیچ چیز پیش از من خلق نشده است، زیرا من پیش


ازهمه پدید آمده ام و جاودانه نیز باقی خواهم بود،شما که از این در وارد می شوید

هر گونه امیدی را از سر به در کنید."


فریاد زدم: "ای استاد این نوشته سراپای مرا می لرزاند. چنان که گویی آنچه را در

دل من می گذرد پیشاپیش خوانده باشد."

    

                پاسخ داد: ...


رهایی


 

  

                        همیشه راهی هست... 

                  همیشه بودن رو میشه تجربه کرد. 

                  خیلی استقامت میخواد که از لحظه ها عبور کنی تا به هیچ برسی. 

                  هیچ هیچ و هیچ... 

                  ولی بازم قشنگه و خواستنی. 

                  بازم قشنگه که باشی و بجنگی.اونقدر بجنگی تا ...اونقدر تقلا کنی تا  

                  خسته شی ولی رها نکنی و باشی...فقط باشی همین. 

                  و در اوج بی کسی  و تنهایی بدونی و حس کنی که تنها نیستی. 

                  بدونی که: 

                  همیشه کسی هست... 

                  همیشه راهی هست. 

                  و فریاد بزنی: 

                  ... با تمام وجود دوستت دارم ...  

                  و همیشه...

آگاهی

 

       و استاد ادامه داد: 

 

...اگر در جستجوی چیزی تحت عنوان آگاهی خداوندی  

 

هستی، بدان دست نمی یابی مگر اینکه در ابتدا در وجودت


به سکوت دست پیدا کنی. تا زمانیکه سر و صدا میهمان


درونیتوست،سکوت هرگز نمی تواند درون تو زندگی کند. 

راه خدا

 

 

هر شب از خدا بخواهید: " راهت را به من نشان بده، 

 

حقیقت خود را به من نشان ده، عشق خویش را به  

 

من نشان ده. " و سپس گوش کنید.