نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

سفر .....

وقتی میخواهیم بریم سفر یه نکته مهم دیگه هم برای انتخاب داریم


اون هم


وسایل و توشه ایه که باید بر داریم


بستگی مستقیم داره به این که تصور میکنیم در طول راه و در مقصد


چه چیزهایی مورد نیازمونه و احیانا دسترسی بهشون نیست و یا با


هزینه بالایی امکان پذیر میشه ....


به عنوان مثال وقتی می خواهیم به یه کمپ تو یه بیابون بریم اب مهم


ترین نیازمون خواهد بود .


اما اگر بخواهیم بریم کنار دریا مطمئنا نیاز چندانی به اب پیدا نخواهیم


کرد و اصلا به خیالمون هم نمیرسه که یه دبه اب با خودمون ببریم .



حالا فکر کنید سفر به جایی باشه که یکی از نزدیکانمون اونجا زندگی


میکنه ...


در این صورت به جز لوازم شخصی چیزی با خودمون نمیبریم ...


 وقتی قراره برگردیم به منزل حقیقیمون نزد خدا چه وسایل و توشه ای


باید با خودمون ببریم ....


با عشق

سفر ....

هر وقت میخواهیم سفر بریم یکی از مهمترین مسایلی که باید مورد


توجه قرار بگیره وسیله سفر هست .


مثلا برای سفر های درون شهری اگر کوتاه هم باشند حتی پیاده روی


میتونه گزینه مناسبی باشه . اما وقتی مقصد دور تر باشه باید فکر


وسیله راحت تر . امن تر و سریعتری بود .



اگر مقصد شما جایی ان طرف کره زمین باشد مطمئنا هواپیما اولین


گزینه خواهد بود .




اگر خواستیم به یک کره دیگر برویم مجبوریم روی شاتل ها و سفینه


های فضایی فکر کنیم ...


اما اگر خواستیم به خانه اصلی خود به نزد خدا برگردیم باید با چه سفر


کرد ؟


مطمئن ترین. سریعترین و راحت ترین وسیله سفر چیست ؟


با عشق

میراث

از قدیم گفتن ضعفا وارثان زمین اند ...



اما




تنها شجاعان


فاتحان


جهانهای خداوند هستند ...



با عشق

...

صداقت و شهامت 

ایا وقت ان نرسیده که انقدر شجاع باشیم که بتوانیم با صداقت به نقد خودمان مشغول شویم ؟

بالا رفتن

راه معنوی تلاشی مدام است برای بالا رفتن . جهان فیزیک مردابی ست که طفل پس از به دنیا آمدن ، روی سطح

آن شروع به زندگی می کند و به تدریج که بزرگتر و سنگین تر می شود ، در آن پایین می رود و هر کس به نسبت

آلودگی به متعلّقات فیزیکی ، دیرتر یا زودتر در آن فرو می رود .

با شروع راه معنوی ، شخص سر از این مرداب عفن در می آورد و برای اوّلین بار پس از ایّام کودکی ، دوباره هوای

پاک را استنشاق می کند و با جدّیت در راه معنوی ، کم کم از مرداب خارج می شود تا روزی که بال هایش بزرگ شوند

و او را از این جا ببرند .

تلاش مدام و مراقبت شبانه روزی لازم است ، چون مرداب در کمین است و به محض اینکه نیروی بالابرنده تان کم

شود ، شما را به پایین می کشد . 

با عشق 

روزه


ذهن عادت به برنامه ریزی و مرتّب کردن امور بر اساس سلیقه و دانشش دارد . 

دوست دارد جهان را آنطور که می پسندد ، در گنجه اش طبقه بندی کند .

 آنطور که با برداشت های قبلی اش از جهان ، همخوانی داشته باشد . 

ذهن نمی خواهد چیز جدیدی یاد بگیرد .

 ذهن دوست دارد عادت کند و یک عمر بر اساس عادت هایش سر می کند .

امّا راه معنوی برهم زننده ی این نظم و ترتیب است . در راه معنوی ، 

جهان ساختگی ذهن ، خراب می شود تا به جای آن ، حقیقت ناب الاهی

بنشیند . حقیقت روح . حقیقتی که به هیچ نظر و خواسته ای آلوده نیست .

بنابراین ، کارهایی که شکاف در جریان روزمرّه ی ذهن ایجاد کنند تا از درز این 

شکاف ، نور روح بر ذهن  بتابد ، در راه معنوی پیشنهاد می شود .
با عشق 

سکوت درونی

چگونه می توان به سکوت درونی دست یافت ؟

آیا تا به حال پیانوهای مکانیکی را دیده اید ؟ در این پیانوها ، استوانه ای که برجستگی های کوچک و بزرگی به

تناسب روی سطح آن قرار گرفته اند ، می چرخد و در چرخش ، این برجستگی ها به زبانه های نازک فلزی در  

بدنه ی پیانو برخورد می کنند و صدای موزونی شکل می گیرد .

در ذهن نیز این اتّفاق رخ می دهد . برجستگی هایی که روی سطح ذهن وجود دارند ، در برخورد با جریانات روزمرّه ،

تولید صدا می کنند که البتّه این صدا ، موزون نیست .

برجستگی های سطح ذهن که تولید صدا می کنند ، کدامند ؟ نفسانیّات : غرور ، خشم ، شهوت ، خودپرستی ،

وابستگی ، ...  . این برجستگی های خشن و تیز ، در مواجهه با اتّفاقات زندگی ، تولید صداهای خشن و گوش خراشی

می کنند که گوش روح را می آزارد و او را خسته و رنجور می کند .

راه حلّ چیست ؟ راه حلّ ، صاف کردن این برجستگی هاست . این برجستگی هایی که در طیّ تناسخات ، روی سطح

ذهن ، شکل گرفته اند و در چرخش ذهن ، با جریانات زندگی برخورد می کنند و صداهای سرسام آور تولید می کنند ، باید

صاف شوند و از بین بروند . چرا آدم ها اینقدر رنجور و بیمار به نظر می رسند ؟‌ به خاطر این صداهای جهنّمی ست که

شبانه روز در سرشان کوبیده می شود و راه خلاصی هم از آن ندارند . نمی دانند که برای خاموش کردن این صداها ،

باید از دلبستگی هایشان دست بکشند . باید از ادّعاها و غرورشان دست بردارند . باید از اظهار نظر درباره ی هرچیز 

خود داری کنند . باید زیاده خواهی های جسمانی را کنترل کنند . باید با ترس هایشان روبرو شوند . و این راه معنوی است .

این کارها را کردن ، یعنی راه معنوی را پیمودن به سمت عارف شدن . عارف به خویشتن و عارف به خدا . و در اثر

پیمودن راه معنوی ، سطح ذهن ، صاف و صاف تر می شود و به سمت صیقلی شدن پیش می رود . اینقدر صاف ، که

هیچ اتّفاقی در زندگی ، نمی تواند صدایی از ذهن ، در بیاورد . ذهن ، برجستگی ، دلبستگی ندارد که در زندگی گیر کند

و صدا تولید شود . و این چنین ذهنی به عدم وابستگی رسیده است . به رهایی مطلق .

و ذهنی که صیقلی شده است و عارف به حقّ شده است ، نظر به حقّ دارد و  فقط ندای الاهی را بازپخش می کند .

و همه ی این مراحل ، با بیداری روح شروع می شود . روح برپا می خیزد و کنترل ذهن را در دست می گیرد .   
 
با عشق