نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

بودن یا نبودن

مثل اینکه بودن یا نبودن شده مشکل بزرگ بلاگ ما! 

 

البته زیاد مهم نیست. 

 

تمام اون چیزی که داریم یا تصورشو میکنیم تا وقتی یکی از تعلقات دنیا باشه و بهش ربط پیدا کنه طبق قانون زمین فنا میشه.حالا چیزی که از بین نمیره چیه. 

 

بهش فکر کردین،من  خیلی. 

  

سرزمینهای بی پایان

وقتی مثل یک پرنده در قفس،افکارت محدود به میله های قفس میشه آیا به چیزهایی که داره اونطرف میله ها اتفاق میوفته فکر کردی؟ 

 

چرا شجاعت به خرج نمیدیم که.... 

 

که وقتی در قفس بازه پرواز کنیم؟ 

 

اینقدر به این کره خاکی فکر کردیم که دیگه یادمون رفته کی بودیم،چی شدیم و قراره بعدا چکاره بشیم. 

 

آفتاب در سرزمینهای بی پایان غروب نمیکنه،همونجا که خورشیدشو دیدی  و فقط دیدی و فقط همین...

 

مشکل مشترک

زمانی هست که من با دیگران همکاری میکنم تا مشکلشون حل بشه. 

 

زمانی هست که با حرکتهای بی مورد باعث میشم مشکلات دیگران بشه دغدغه خودم. 

 

یک زمانی میبینم که اون مسئله برای همکارم حل شده ولی شده قسمتی از وجود من. 

 

امروز خیلی بهش فکر کردم. 

 

سعی میکنم از این به بعد آزادتر زندگی کنم و مشکلات دیگران را هم حل کنم. 

 

فکر کنم خودم به اندازه کافی دردسر دارم،گره های کوری که باید با کمک استاد باز بشه. 

 

خودمو رها کردم. 

 

فکر کردم. 

 

برای کار بهتری ساخته شدم.  

 

آموزش دیدم،تجربه کردم تا آماده بشم.

 

نیومدم وقتمو تلف کنم.همینطور زندگیمو. 

 

دارم بهش فکر می کنم.

یک سوال ....

چند روزه برام یه سوال جدی پیش امده


من یا کسانی مثل من که علاقه مند به حقیقت

هستیم و جوینده راه روشنایی


واقعا چه قدر دغدغه این موضوع را داریم ؟


یا چه قدر داریم ژست معنویت میگیریم فرقی نداره از معنویت بودایی بگیر تا معنویت اسلامی و ....


چقدر برای راهمون قدم برمیداریم ؟


اصلا قدم برداشتن در این راه چه طوری است


ایا صرفا مطالعه اثار بزرگان و کتب مقدس کافیست ؟


ایا فقط با انجام عبادت و تهجد باید به دنبال راه خانه بود ؟


اصلا چه محک و معیاری برای اینکه در حال رشد هستیم داریم ؟


به قول یکی از دوستان خوب  ما یا در حال پیشروی هستیم یا در حال پسروی حد مابینی وجود ندارد


پس ظاهرا باید بسیار مراقب عملکردمان باشیم


خیلی دوست داشتم این سوال را در سایتی با بازدید کنندگان زیاد مطرح کنم تا نظرات انها را بدانم


اما متاسفانه چنین سایت ها یی چنان درگیر فضایی متعصبانه هستند که اصلا طرح چنین سوالی کاری بیهوده است .


برای بازگشت به خانه و قرار گرفتن در خیل ارواح عاشق خدا باید بسیار زحمت کشید


هر لحظه ما باید به همین دلیل خرج شود


وگرنه برایمان چیزی به جز پز روشنفکرانه و دانسته هایی که به کار نبسته ایم نخواهد داشت


و شاید سالها بعد به این فکر بیافتیم که من خیلی کارها در مسیر نیروی بی پایان کردم اما هیچ جوابی نداد

بنابراین این راه خطاست


فراموش نکنیم نیروی بی پایان راه را برای کسانی باز می کند که شجاع هستند و از همه چیز خود حتی وجود خود برای پیمودن راه می گذرند


تا به جایی که فنای در انوار و اصوات الهی میشوند


و خود را قطره ای در اقیانوس عشق و رحمت الهی می بینند .....


واقعا ان راه را چگونه باید پیمود ؟


بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست


انجا به جز که جان بسپارند چاره نیست




گل

با اینکه میدونست دو روز بیشتر سرحال نیست ولی اومد و باز شد.جرات کرد که جلوی باد قد علم کنه با اینکه یک گلبرگشو از دست داد. 

چه عطری داشت,هنوز بوشو حس میکنم. 

فقط دو روز وقت داشت. 

 

ریشش انقدر عمیق نبود.فکر کنم اصلا نداشت چون مال زمین نبود.زمینیا ریشه دارن.فکر می کنن اصالته. 

 

ولی من میدونم که همون گل در همه جا در میاد حتی جاییکه بی آبه. 

 

اون به شجاعت فکر می کنه نه اصالت. 

 

عجب

همیشه همونطور که میخوای نمیشه. 

قرارم نیست هرچی تو میگی بشه. 

خوب گوش نکردی دیگه،حواست جای دیگه بود. 

 

دارم کم کم یاد میگیرم پازل زندگیمو خودم جور کنم.تکه های پراکنده،مثل اینه که بهم ربطی نداره.اما اینطور نیست.یه خورده دقت کردم دیدم هر اتفاق یا هر تجربه ای که ایجاد میشه قسمتی از جورچین بزرگیه که داره کم کم کامل میشه. 

 

خوبیش به اینه که راهنما هم داری.ازش کمک نخواستم،چرا؟،نمیدونم.اصلا یادم میره بپرسم. 

 

حواسم نیست،خوابم.آره،تو ذهنم نمیمونه که چی میخواستم بدونم.از این به بعد یادداشت می کنم.تو دفترچه ای که گرفتم. 

 

چیزای جالبی نوشتم.سوالها و جوابها.مرور کردم.جالب بود. 

 

بچه که بودم دوست داشتم کسی باشه که همه جوابهام رو داشته باشه.بهم گفتن فقط خداست که همه چی رو میدونه. 

 

خدایا میشه منم مثل تو روزی بشم منبع پاسخ همه سوالها؟ اون موقع دیگه مثل تو همه جی رو میدونم،مثل تو میشم... 

 

چقدر این پاییز دلگیره،یاد این میوفتم که اینجا موندگار شدم.نباید اینجا باشم...

موسیقی،پیانو

صوت اونم از نوع پیانو با تک ضربهای زیر و فاصله دار... 

 

و بین هر ضربی کلی وقت داری فکر کنی که کی هستی و چی هستی... 

 

و وقت داری فکر کنی که داری عاشق میشی... 

 

و میفهمی که صوت قسمتی از همون چیزیه که دنبالش هستی... 

 

تو همونی هستی که باید باشی ،همونی که خدا رو جستجو کرد،شجاع بود و راه رو پیدا کرد. 

 

تو جنگجوی عشقی اینجا و در تمام به نام هستی یا نیستی...