نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

عشق آرام سوز خدا

 

 

... و زمانی خواهد رسید که در درون خود شعله ای را  

 

خواهی یافت که آرام می سوزد و دیر خاموش می شود... 

واقعیت یا توهم!!؟؟؟

 

 

حرکت در مسیر نیروی بی پایان حرکت بر روی  

لبه تیغاست، و هر آن امکان لغزش وجود دارد و گاهی مسیری برای

بازگشت باقی نمی ماند! 

 

و... چه قدر سخت است تشخیص واقعیت از توهم

 

براستی توهم چیست!!؟ 

واقعیت را چگونه بیابیم!!!!؟؟؟ 

باران رحمت

You become like the duck when the rain falls on it-the rain  

   beads and just rolls off its back 

 

What you have called problems or situations are no longer   

obstacles holding you back from your own goals in life 

 

 You will come to see them as steppingstones 

 

هنگامی که باران بر پشت مرغابی می بارد گلوله شده و بر زمین 

می لغزد، مشکلات تو نیز باید برایت اینگونه باشند. 

 

اگر همانند باران رحمت بر آنها بنگری پایه های ترقی و پیروزی هستند.

پنجره ی بهشت را بگشایید

 

وصل به روح الهی می تواند پنجره ی بهشت را بگشاید. 

 

درجه ی آگاهی شما چیزی نیست جز در جه ی پذیرش شما. 

وصل

 

 

روح الهی توان و جوانی را می گیرد و ناتوانی و پیری می بخشد. 

قدرت را می گیرد و به جای ان ضعف می فروشد

آزادی را می ستاند و در ازایش بردگی می دهد. 

 

و اما عشق چگونه خود را نشان می دهد!!؟ 

 

وصل به روح الهی، پنجره ی روح است. 

 

این وصل مسئولیت سنگینی بدنبال دارد، اما در ضمن توانایی  

باز کردن قلب بروی زندگی و تمام مخلوقات خدا را نیز می بخشد. 

وانهادن گذشته

 

 

برخی افراد درمان نمی شوند چون به گذشته می چسبند.  

همه ی ما کسانی را می شناسیم، که نیم قرن به رابطه ی  

عاشقانه ی از هم پاشیده ای آویخته اند. 

 

کسانی که سالیان سال از یک مشکل در آویخته اند،  

آخرین کسانی هستند که می پذیرند از آن به عنوان بهانه  

استفاده می کنند. از آن گذشته این بهانه وسیله ی  

کنترل کردن دیگران هم شده است. آنها همیشه  

می گویند:"من به خاطر فلان واقعه در زندگی ام،  

آدم مفلوکی هستم. اگر سال ها قبل این اتفاق نیفتاده بود، 

 همه چیز فرق می کرد." 

 

چنین کسی از رو به رو شدن با واقعیت سر باز می زند. 

 

واقعه ی دردناک، خواه بیکاری یا جدایی از همسر بوده باشد، 

 مدت ها قبل روی داده، اما زندگی ادامه دارد. 

 

زندگی ادامه دارد، اما ذهن با حافظه ی خود چیز قریبی است. 

 حافظه به آن برهه از زمان قلاب هایی می اندازد.  

مردم با آن برهه در می آمیزند و از آن رنج و فلاکت خود  

لذت می برند و این را همیشه مثل چماقی بر سر دیگران  

فرود می آورند.  

 

مادر می گوید: "فرزندم من زندگیمو وقف تو کردم تا بری  

دانشگاه." پدر می گوید: "قدر شناسیت کجا رفته؟ من به خاطر  

تو عذاب کشیدم، زیر آفتاب داغ این همه راه رو پیاده رفتم  

و دینام ماشینم رو برای تعطیلات عوض کردم، تا هفته ی بعد  

بتونم سر کار برم و پول در بیارم، تا بتونم شکم تو رو سیر کنم. 

 ای بچه ی ناسپاس!" 

 

ما در این کار تجربه ی خاصی داریم و هر کدام با دگمه ی خاصی  

به صدا در می آییم.

هدف روح

 این اساس هدف روح از مطالعه تعالیم الهی است: 

 

همکار شدن با خدا 

 

خدمت به زندگی از سر عشق، به شکرانه موهبت


زندگی است.