نوشتن یک متن خوب مثل ساختن یک آهنگ یا کشیدن یک منظره خیالی سخت هست.
مثل سیگاری ها شدم که روزی چند تا پاکت سیگار می کشن که روی کارشون تمرکز بکنند،فقط فرقش اینه که من شکلات خوریم گرفته و گمونم بزودی به جمع دیابتی ها بپیوندم!.
میخوام راجبه همین آرامشهای کوچیک یکم بنویسم که خیلی زود از بین میرند مثل همین سیگار.نگین ای بابا چیز بهتری گیر نیاوردی که راجبش صحبت کنی؟
واقعیتش اینه که تبدیل شده به بلای خانمان سوز خانواده ها و جوانها. دارم میبینم که بچه های هم سن و سالم چطور خودشونو با این چیز مسخره مشغول کردند و اصلا هم به ذهنشون خطور نمی کنه که جسمشونو از سر راه نیاوردند و مثل یک ابزار لازمش دارن برای کارهای مهمتر.
فعلا صبر می کنم تا نظر بدین و بعدا ادامه میدم.آخه ممکنه بگین به خودشون مربوته و ما را سننه!
در این ماتریکس بزرگ چه می کنیم
چرا به این پهنه امده ایم
در این دیر خراب اباد به چه کار امده ایم
در پستهای قبل صحبت از همکاری با نیروی بی پایان شد
و اینکه باید اگاهانه همکاری برای نیروی بی پایان باشیم و خدمت کنیم
به زندگی .....
اما ظرفیت این خدمت فقط در کسانی است که تحت هر شرایطی و
هر محدودیت یا تنگنا یی بتوانند به نیروی بی پایان متصل بمانند
و از دیدی در افقی بالاتر نقشه کار خود را ملاحظه کنند انگار از یک
منطقه عکس هوایی ببینیم
برای حصول به این نقطه استاد در زندگی روزمره برای ما جدال ها و
سختی هایی بوجود می اورد تا ما با تمرین در انها بتوانیم به دیدی در
افقی بالا تر دست یابیم
انگاه و تنها انگاه است که دست خدا و عملکرد روح الهی برای ما
اشکار می شود
و به عنوان همکاری برای نیروی بی پایان
در این ماتریکس پیچیده به زندگی خدمت خواهیم کرد
آهنگ الدورادو را گوش می کردم از... اجازه دارم بگم؟ فکر کنم بدونید
یه جاییش میگه که خدا یا خدایان شهر طلایی الدورادو را خلق کردند.تا حالا اینهمه گوش داده بودم ولی متوجه شباهتش با قلب (البته نه مادیش) نشده بودم.اینکه محبت ها و مهربانی ها قلبی طلایی به ارمغان میاره که در حقیقت خدا خلقش کرده تا مکان تمام آرزوهای طلایی انسانها باشه تا چطور هر کسی این شهرو بنا کنه و گنج واقعی رو بدست بیاره.
به نام خالق درون
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولی به خون جگر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
خیلی سخته راجب چیزی که درونت میگذره حرف بزنی.چون این واقعا یک تجربه شخصیه.اما مردمی که این حقیقت درون را کشف کردن یا حداقل راجبش آگاهی دارن تا حدودی وضعیت تو را درک میکنن.این درونی ترین مکان تو یا همون ته قلبت آفتابی تابش میکنه که خاموشی نداره.آسمونش آبیه.نه قرمز و نه رنگ دیگه و فقط به رنگ آبی آسمانیه.
فعلا... تا بعد... آسمانی باشید.