نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

شوالیه های عصر ما ....

مطلب دیگه ای از همون نویسنده که به خاطر دید متفاوتش 

 

 برداشتی بسیار معنوی از اون کرده 

 

به نظرم اشنایی با این نوع نگاه از ماموجودی متعالی تر خواهد ساخت . 

 

با عشق . 

 

 

افسانه‌ خون آشامها دوباره ایالات متحده را فرا گرفته است. به نظر حداقل یکبار در هر نسل با این خون آشامها مواجه میشویم. اینبار نیز با سری جدید کتابها و فیلم‌های توایلایت گرگ و میش، اثر استِفانی مِیر، تصویرسازی و تجسم آدمی را تحریک می‌کنند

.

اولین کتاب از طریق یک رویا به استِفانی رسید. یک روز صبح بلند شد، و در رویا خون آشامی بسیار زیبا را دید که عاشق یک دختر شده بود، در عین حال آرزوی نوشیدن خون دختر درونش را به آتش کشیده بود. او بین عشق و تمایلات غریضی بدنش در حال پاره پاره شدن بود

.

 

کتاب‌های نوشته شده در مورد خون آشام گفتگوهای معنوی بسیاری را به وجود آورد، مخصوصاً در بین نوجوانان که بدنشان در حال سپری کردن تغییراتی است. آیا این طبیعت حیوانی جدید که در بدنشان شکل میگیرد غالب میشود؟ آیا خود را از دست خواهند داد؟

 

و آیا میتوانند بر آنچه اکنون بدنشان را تغییر میدهد غلبه کنند؟ آیا قادر به غلبه بر نیازهای شدید خود به سکس و نیاز به کنترل دیگران هستند؟ آیا حاضر به قربانی نیازهای خود به خاطر عشق هستند؟

به عبارت دیگر، این داستان‌ها با موضوعات قدیمی مرتبط با زندگی صادقانه سر و کار دارند، موضوعاتی از قبیل اینکه چه کسی هستیم و اینکه باید به کل زندگی توجه کنیم، نه فقط خودمان. علت اهمیت این سوالات برای نوجوانان این است که در حال گذر از تغییراتی هستند، که در این تغییرات، قدرت بدنشان و ظهور غرایض جدید آنها را مجبور میکند تا تصمیماتی بگیرند. آنها میدانند که زندگیشان با آرزوها و رویاهایی که برمگزینند شکل میگیرد

.

همه نوجوانان شاهد دوستانی هستند که وقتی با قدرتهای نوظهور بدن خود مواجه میشوند هیجان زده شده و کنترل خود را از دست میدهند، بدون اینکه از خود بپرسند چه چیزی را در این فرآیند از دست میدهند. بعضی با این نیروها به قعر کشیده میشوند، مانند شناگرانی که جریان زیرین اقیانوس آنها را به پایین می‌کشد. آنها با چشیدن طعم این قدرتهای جدید تغییر میکنند، مانند طعم خون، و به این ترتیب آرزوها و غرایض شدید جسمی، زندگی آنها را در بند و کنترل خود میگیرد

.

کتاب‌های مِیر و افسانه‌‌های خون آشام از تجسم و تصویرسازی برای جستجوی پتانسیل تبدیل شدن به بهتر از آنچه که هستیم، استفاده میکنند. بیشتر جامعه تنها دنباله‌رو هستند، و از آنچه میتوانند باشند بیخبرند. بیرون ایستادن از این دسته نیاز به اعتماد به نفس دارد

. برای اینکه به خود اجازه ندهیم تا محدود یا در کنترل لذات و نیازهای ناخودآگاه خود باشیم نیاز به نیروی درون داریم.

دوراهی‌های مشابه زیادی به این شکل در زندگی هستند که با آنها مواجه میشویم. تنها نوجوانان نیستند که تحت این شرایط قرار میگیرند

. به طور مثال، آیا حاضر هستیم طعم رقابت را در تجارت امتحان کنیم، و وقتی این کار را انجام میدهیم به دنبال چه چیزی هستیم؟ آیا به خاطر لذت موفقیت، شهرت و قدرت به قعر کشیده میشویم؟ آیا عشق به پول و ثروت ما را تغییر میدهد؟ آیا توسط اعتیادهای مختلف تباه میشویم؟ آیا خشم ما را در بر گرفته و نابود میکند؟

چگونه وقتی یکبار طمع خون را چشیدیم، از آن بگذریم؟ به محضی که یک جسم فیزیکی اختیار میکنیم، چگونه با چنین نیازها و لذات شدیدی روبرو شویم و بر آنها پیروز شویم؟ همه‌ی ما در یک شرایط هستیم. داستان زندگی‌مان یکی است

.

امروزه جوانان لذت و آرامشی از صحبت در مورد موضوعات معنوی نمیبرند، با وجودی که همین موضوعات به مهمترین تصمیمات زندگی شان مربوط می‌شود. پس، هر چند خون آشام‌ها نمیتوانند در آینه خود را ببینند، ولی آینه‌ خوبی برای نوجوانان هستند تا در آن زندگی خود را تماشا کنند

.

هزار سال قبل، نوع دیگری داستان در اروپا و خاور میانه گسترش یافت. در نگاه اول اصلاً شبیه به خون آشام‌ها نیست، ولی با توجه بیشتر درمیابیم که تشابه شان شگفت انگیز است. در آن روزها، داستانهای شوالیه‌ خیلی سریع شهرت یافت، مخصوصاً در بین جوانان. داستان‌ها توسط افراد مسافر دهان به دهان نقل میشد، داستانهایی که در مورد قربانی کردن برای عشق و مبارزه برای حقیقت و شرف خوانده و سروده شده بود. اینها تنها قصه‌های قبل از خواب نبودند. بلکه جهان را تغییر دادند

.

این دوره زمانی بود که ازدواج با عشق در فرهنگمان الگو شد. قبل از آن، مردم با انتخاب خانواده ازدواج میکردند. اینگونه بود که بعد از آن مردم با عشق احساس لذت و هدفمندی بیشتر و عمیقتری میکردند، حتی اگر به معنای از دست دادن ثروت و قدرت میبود

.

 

کارهای شوالیه تصویرسازی مردم را برای زندگی با اهداف شریفانه و نجیبانه بر می انگیخت. مردم حاضر بودند به خاطر شرف و انجام آنچه کار صحیح است بمیرند. این داستان‌ها در حین جنگهای بسیاری بود که همه با آن سر و کار داشتند، و خطرات زیادی در برابر کارهای شوالیه وجود داشت

. شوالیه مردم بسیاری را به خود جذب کرد به نحوی که به عنوان عمل برتر شجاعت شناخته شد. آنهایی که این کارها را انجام دادند و در رفتار خود گنجاندند قدرتی برای رویارویی با ترس یافتند و طعم چیزی جاویدان را چشیدند. این داستان‌ها به جستجو برای جام مقدس (هولی گریل) و جاودانگی بدست آمده از زندگی معنوی تحول یافت.

 

اینها به وضوح تصاویری مذهبی هستند که بسیار از دوره سکولاری که اکنون در آن هستیم متفاوت میباشد، امروزه صحبت آزادانه در مورد معنویت تابو و عجیب وغریب است، مخصوصاً در بین نوجوانان. در نتیجه، نمادهای مذهبی دیگر به کار نمی آیند، و جای آنها را خون آشام‌ها گرفته‌اند. پس تعجب آور نیست که خون آشام‌ها شوالیه‌های امروز برای جنگیدن به خاطر عشق و شرف هستند. اینها نمادهای جدید معنوی هستند

.

فرقی نمیکند چه پوششی به آن بدهید، داستان همان است. در هر دوره، تنها نامها را تغییر میدهیم. آیا به فشارهای جامعه و جسم فیزیکی خود اجازه میدهیم که تصویرسازی و خیالپردازی ما را کنترل کنند؟ ما همگی طعم خون را چشیده‌ایم، زیرا در رگهایمان در جریان است. با این وجود چیزی فراتر هستیم

.

روح ما هیچ محدودیتی ندارد، مگر اینکه خود محدودیتی بر آن بنهیم. ادوارد، خون آشام فیلم، تصمیم گرفت از طعم خون به خاطر عشق بگذرد و به این ترتیب چیزی حتی قدرتمندتر از جاودانگی یافت: آزادی روح و قدرت زندگی اصیل و آزادانه

.

یافتن قدیسین در چنین قالب هایی جالب است

.

نویسنده: دوگ مارمن

مترجم: محمد. ت

منبع

:

http://www.spiritualdialogues.com/forum/viewtopic.php?f=44&t=33
نظرات 7 + ارسال نظر
جوینده ی حقیقت دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:09

سیلام اقا شاهین خوبم :

تلافی در میارید ها من یه نظری دارم چطوره اصلا خود کتاب رو کامل بزارید تا ما بخونیم .

رفتم سرمطلبتون :

در حواب اون سوالات که پرسیده شد در پاراگراف۸یا۹ که عشق یا پول ما رو تغییر میده ؟
اره ممکنه مارو به خدا نزدیکتر کنه با اون استفاده ای که از اون میکنیم ( منظورم هم عشقه و هم پول ) یا ممکنه با یه سری ازمایشات از خدا دور کنه .

فکر میکنم اینکه داستان شوالیه اینقدر رایج شده اینه که همه شخصیت اونو دوست دارن .

و نکته ای که در اخر میتونم بگم اینه که ادم بخاطر عشق از چیزهایی که دوست داره بگذره تا به اون عشقش برسه و همین قشنگه .

پسرآزاد سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 http://goldenwisdom.blogsky.com

از تفکرات و نوشته های داگ مارمن واقعا خوشم میاد یک نوع نگرش و خرد خاصی داره ...


دوستان اگه دسترسی دارند کتاب های دیگر این نویسنده را نیز مطالعه کنند


شاهین عزیز برکت باشد

رهرو اک جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:28 http://hu-eck-eckankar.blogspot.com

سلام خدمت اقا شاهین عزیز
مطالبت پر بار ومفید برکت باشد

ممنون دوست من لطف داری

آواتار شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:18 http://www.jvmt.blogfa.com

مطالب خوب و تفکر برانگیزی را مطرح کرده ای ممنون.

ای کاش فقط برداشت خودت را "بطور مختصر مفید" میگفتی که بنظر من جالبتر و آموزنده تر از این مطالب مفصل "دوگ مارمن" بود و عده بیشتری از ما می فهمیدند و استفاده میکردند.

میشد علاقه مندان احتمالی را به لینک مورد نظر ارجاع داد. در آن شرایط شاید عده بیشتری کنج کاو میشدند تا بروند و این متن طولانی را بخوانند.

موفق باشی

با عشق

میثم : من چی پس؟ قهر میکنما

شاهین :

ممنون اواتار عزیز .. چشم سعی میکنم

دختربهار چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 http://dastanekootah.blogsky.com/

این مطلب و مطلب قبل از دوگ مارمن را خواندم. ممنون از اینکه به اشتراک گذاشتید. البته فکر کنم باید چند بار دیگر هم بخوانمشان.

لطف کردی

میثم یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:11

چطوری میثم منم میثمما
سلام شهاین ;)
... مدت ها بود اینجا نیومده بودم
اون دوست قدیمی که باهاتون می نوشت دیگه ازش خبری نشد ! اسمشم یادم رفته
خوبی

مهدی هومن جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:28 http://www.shereparsi.persianblog.ir

پیشاپیش سال خوبی رو برات آرزو می کنم سال نو مبارک [گل]
سبز باش و شاد مثل سیب [گل]

سال خوبی رو برای شما و همه دستان ارزو مندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد