پرسیدم : چگونه به روحی گرفتار و محتاج کمک میکنی ؟
گفت : یک نوع کمک این است که من بار کارمای او را بردوش کشم و از موضوع مورد نظر عبورش دهم .
راه دیگر اینکه راهی را به او بنمایانم تا او با تلاش خود رفتن و گذر از نیاز خود را بیاموزد و تجربه کند .
البته من راه دوم را میپسندم و فقط وقتی شرایط حساس بود یا نیازی به تجربه خاص نبود معجزات به وقوع میپیوندد .
همواره تمام سعی خود را برای رفع مشکل خود بکار گیرید و سپس متوجه حضور روح الهی باشید ....
من همیشه انجا خواهم بود و برای کمک حاضرم ....
من همیشه با تو هستم ....
برکت باشد .
با عشق
نگفتی طرف چه شکلی بود؟
شکل من یا شکل تو چه اهمیتی داره ..
مهم اینه که هست
خیلی وقته از نیمم جدا موندم.
به خاطر شک وتردید، نمی دونم این شک، تردید، ترس...
کی رها میشم ازش.
احساس خستگی میکنم، حس میکنم از غافله و غافله سالارش جا موندم.
پا شدن و دنبال افله رفتن با خودمه میدونم.
دوست دارم بنویسم. میشناسیم تنهاییم رو هم میدونی اما ترس دارم به عالم و آدم شک دارم .
خدا
نمیدونم دارم چی میگم. بغض دارم.
بابامو میخوام...
عزیزم
عادت دیرینه ما تلاش برای یافتن یک غافله سالار بوده ...
اما روح الهی به ما اموخت که تنها یک بازیگر در راه رسیدن به خانه هست و او خود ما هستیم ...
هم راهرو و هم غافله سالار ... و حتی خود راه ...
ان کس که ما را به منزل میرساند فقط خود ما هستیم ... روح الهی همیشه برای ما در مسیر تابلوهایی برای راهنمایی گذاشته ...
یادمه یه وقتی زیاد تو جاده ها بودم و تمام مسیر پر بود از علامتهای راهنمایی که بدون حرف زدن من را کمک میکرد تا به سلامتی به مقصد برسم ...
اما من هرگز توجه نکردم که هر علامتی فقط در همان نقطه ای که هست معنی دارد و بعد از ان باید از ان راهنما گذشت و به مسیر ادامه داد ...
این جمله برایت اشنا خواهد بود :
وقتی که عشق درون قلب شما را پر کند جایی برای ترس و شک نخواهد ماند ...
مهمترین چیز این است که به خدا ... روح الهی ... و خودت اعتماد داشته باشی ...
به خاطر داشته باش که ما هزینه های زیادی برای تجربه کردن و اموختن این که همکاری برای خدا باشیم می پردازیم ...
اما بعد از مدتی استراحت وقت ان است که زخمهای کهنه را به حال خود رها کنیم و به سمتی برویم که باید برویم ...
با عشق
تنها می تونم بگم :
برکت باشد
ممنونم
برکت باشد
برکت باشد
نمی دونم این چه گیریه که میده که می خواد همیشه با ما باشه.
اصلا همیشه با ما هست چه بخواهیم چه نخواهیم.
فکر کنم چون عاشقه
دمت گرم
گاهی فکر میکنم این منم که هستم نه او و وقتی حواسم هست که هستم احساس میکنم که او هست ...
خداییش خودم هم نفهمیدم چی شد