نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

بیماری ...

چقدر از بیماری های روح خوانده بودم ...


چقدر دیده بودم که ارواح دچار آنها هستند ...


چقدر از خودم بدم میامد که این بیماری ها را هر از گاهی در خودم میدیدم ...


مدتها از آن موقع که با ژستی عارف مابانه به دنبال حل شدن این موضوع بودم میگذرد ..


تا اینکه این چند وقته تا جاییکه جا داشتم مریضی و درد سراغم آمد  ...


انقدر که یاد گرفتم درد داشتن یعنی چه


و اصولا بیماری چگونه اثراتش را در کالبد پخش میکند  .


بعد از آن بود که فهمیدم این بیماری روح را چرا میگویند بیماری


و چگونه دردهای ناشی از آن خواب را از چشم میرباید ..


اصلا منظورم عذاب وجدان و این جور چیزها نیست


صرفا درد ...


انگار که تک تک سلولهای عصبی در کالبد روشن میشوند و تو را به نقطه ای که درد از آن ناشی شده میرساند


جدا که بیماری روح بسیار مهلک تر از بیماری جسم است .


هیچ مسکنی قادر به تسکین درد آن نیست


فقط با مخدر میتوان دوباره خوابید و این صدای روح الهی را نادیده گرفت ...


تا اینجا یاد گرفتم که چطور به عامل بیماری برسم اما سوال مهم هنوز پا برجاست ....


چگونه خودم را درمان کنم ...


با عشق


نظرات 4 + ارسال نظر
اکنکار شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 http://www.jvmt.blogfa.com

پاسخی که من در مورد پرسش شما در باره اقلیت گرفتم اینست:

مشی اقلیت مشا است.

توضیحی که خودم میتوانم بدم:

قوانین اکنکار حقیقی در جوار حضور استاد در بیداری به شاگرد آموخته میشه نه توسط سازمان و دیسکورس و غیره...
..............................................................

اما در مورد این پست شما:

میتوان اکویدیا (بیداررویا بینی) را جایگزین اک ایناری (نوشتن رویای شبانه) کرد.

برای مثال در کامنت پست قبلی با تکرار لغت دایال در بیداری... پیام رویاهای شما بسادگی تعبیر شد.

و در این پست شما در انتها سئوالی را مطرح کردی ولی بلافاصله خودت پاسخ دادی که: "با عشق"

اینها نمونه هایی از اکویدیاست...

با عشق

ممنون چند سوال داشتم که در بلاگ خودتان نوشتم در خصوص اقلیت ..

در مورد اک ویدیا و خرد زرین هم حق با شماست
متوجه شده بودم
اما ممنون از تاکید موکدتان
با عشق

من شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:52

راستش من میدونم که رویای بیداری خیلی مهم هست و میتونه خیلی آدم رو راهنمایی کنه و گاهی آرامش بخش باشه.
اما یه مساله ای که من همیشه باهاش درگیرم اینه که آیا میشه خودمون الکی چیزایی که میبینیم به رویای زرین و مسائل زندگی ربطش بدیم؟
یعنی میشه توهم باشه؟

این موضوع موضوع پیچیده ای است
به قول حافظ : نه هر که سر بترشاد قلندری داند ..

اما جایی در شریعت خوانده ام که تنها چلا میتواند از صحت و سقم تجربه اش مطمئن باشد و بگوید ایا دریافتی که داشته تجربه ای صحیح بوده یا توهم ...
برای خود من این مساله با آزمون و خطاهای زیادی در پی بوده نمیتوانم

بگویم همیشه اما بعضی وقتها هست که دقیقا میفهمم که انگار استاد دارد این اتفاق را پدید میاورد و هدف خاصی برای من در آن هست


البته هنوز هم خیلی وقتها غافلم...

با عشق

اوومیثم شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:26

نکات ریزی در این مورد وجود داره،ریز...

...چیزایی که من دوست دارم نادیده بگیرمشون...مثل عملکرد خودم در کارهای روزانه...اونوقته که درد خودشو نشون میده.


منم گرفتم.درد سرماخوردگی آنفولانزایی.درد زخم شدن سر انگشت.درد رماتیسم کمر.درد...درد...درد...

وقتشه...وقتشه که با دقت نگاه کنم...چون وقت تنگه

والا میثم جان این آخری ها که زیاد هم ریز نبود

البته نمیدانم اگه یه پرشیا بکوبه تو ساق پات ریز محسوب میشه یا درشت

اما با دقت نگاه کردن را قبول دارم

با عشق

رویا یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:38

سلام شاهین خوبی ؟ امیدوارم خوب باشی تا به خوبی شما ما هم خوب شویم :

خوب شنیده بودم درد روحی داشتن بسی بدتر از درد جسم است ولی خدا رو شکر هنوز به اون جاهایی که شما هستین نرسیدم ( حالا شما کجایین ؟ )

خلاصه اینکه امیدوارم اگه دردی داشته باشی درد مثبت باشه یعنی دردی که کمک کنه به او زودتر برسی

و در کل با راهنمایی هات بتونی به ما هم کمک کنی بزرگ شیم

با عشق پایان یافته مطلب قشنگت منم با عشق جواب میدم
در اخر حرفم میگم ببین شاهین شنیدی میگن هر چیزی یه ارزشی داره خوب این دردها هم ارزش داره یعنی خیلی در برابر اون چیزی که دریافت میکنی باارزشتره :
پس تا باشه از این دردها باشه

" با عشق "

ای شیطون

در ضمن من در مورد مطالبی که داری مطرح میکنی اشکالی نمیگیرم هدفم از مطالبی که میگم اینه که دیدت باز باشه و سطحی به موضوعی که شنیدی نگاه نکنی
با عشق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد