نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

اینجا در کنار او

همیشه وقتی کار اشتباهی می کنم منتظرم تا خدا جوابمو بده.تنها چیزی که نمیتونم حدس بزنم اینه که چجوری این کارو انجام میده.عادت داره همیشه اشکم تو چشمام حلقه بزنه.انقدر ظرافت به خرج میده که مجبور بشم صد بار توبه کنم. 

 

ای وای از دست این من که دوباره فراموش می کنم و دوباره مرتکب اشتباه میشم.دوباره اشک و آه.البته همیشه همه چی تکرار نمیشه.تجربه باعث میشه که من بهتر بشم.ولی وای از دست شیطان که همیشه برگ برنده تو آستینش داره.از کجا میاره باید اینو از اون بپرسید،همون که اون بالا داره لبخند میزنه. 

 

اینو احساس می کنم.این که وجود داره و دائما دلسوزی می کنه.بیشتر از دلسوزی.خیلی بیشتر.کافیه فقط یک دفعه امتحان کنید و بزارید که مداخله کنه.چون ما هم باید بخوایم که این کارو بکنه،وگرنه فقط نگاه می کنه.بهتره یادتون نمینداختم که همیشه داره نگاه می کنه،چون اگه متوجه نگاهش بشید واقعا از درون مثل آتش شعله میکشه و ...  شاید بهتره این اتفاق بیافته. 

 

دارم یاد می گیرم که اهمیت بدم که خالقم چی میخواد.بهترین موسیقی که دوست دارم در بهترین فضای ممکن و بهت زده به من هدیه میده.مثل کوه در طلوع خورشید یا دریا در غروب خورشید،دشت سبز در بهار،برگ زرد درختان در پاییز و بوی نم و باران،مثل دانه های برف مقابل شیشه جایی که من کنار بخاری گرم میشم.شگفت انگیزه،شگفت انگیز. 

 

غم های منو از بین میبره و شادی ایجاد می کنه.دائما بهم گوش زد میکنه که تا ابد کنارش هستم و مرگ پایان زندگی من نیست.چه چیزی میتونه برای انسان با ارزش تر از این باشه. 

 

اگه الان فکر می کنید که فراموش شدین،فکر می کنید چرا تا حالا زنده هستین.بقیه عمر خودتونو بهتون وقت داده که بهترین باشین.از همین الان... 

 

وقتی میگم عاشقشم کاری میکنه که خودم اعتراف کنم اونه که صد هزار بار بیشتر عاشق من هست،منی که خودم زیاد دوستش ندارم!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
گل بارونی... جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 http://paaaarse.blogsky.com/

در تجربه ی خداوند بر خلاف تجربهی طبیعت که قانون هایش بعد از ازمایش به دست می اید اول باید به قانونی ایمان بیاری و بعد اون را ازمایش کنی..هر چه ایمانت به اون قانون نیرومند تر باشه احتمال موفقیت ازمون ها بیشتره...یعنی هر اندازه که به خداوند باور داشته باشی همون اندازه برای تو وجود داره و بعد نیز تو خودت رو بیشتر دوست داری و باور داری...هر چه بیشتر به او ایمان بیاری وجود و حضور او برای تو بیشتر محصوص میشه..گرچه هستی خداوند ربطی به ایمان ما نداره اما احساس این هستی کاملا به میزان ایمان ما مربوطهبرای هر کس همان در وجود داره که او به خدا ایمان داره...در ضمن شیطان فقط دعوت کننده به بدی نه وادار کننده..این تو هستی که نفست ضعیفه و به دعوتش پاسخ میدی و بعد از اینکه پاسخ خداوند رو هم دریافت کردی متوجه اشتباهت میشی و پشیمان میشی...
گرچه به نظر من ما ادما روی حماقتامون اسم تجربه رو میزاریم تا مرهم بزاری روی دردمون سرپوش بزاریم روی اشتباهمون...
معذرت می خوام کمی رک صحبت کردم...
خوشحالم که به منم سر میزنید ..
سپاسگزارم از لطفتتون...

ولی من به این نتیجه رسیدم که به نفس قوی و ضعیف ربطی نداره.خوشحال میشم بازم چیزی هست بگی.

من اشاره ای نکردم که منو وادار به کاری کرده(شیطان)

در ضمن محسوس نه محصوص!

گل بارونی.. جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 17:50

دلخوریتون به من ربطی نداره ..نوشته ها و شعر هایی هم که میزارم از خودمه نه عمم احتمالا...
در ضمن شما اصلا جنبه ی انتقاد نداری منم دوست ندارم از غلط های تایپیم بی جهت ایراد گرفته بشه ..غلط تایپی بود..فقط .سعی می کنم بهتون اگرم سر زدم نظری نزام شما اصلا..
چی بگم..

عشق برگ برنده دست شیطان نیست...

اصلا نیست..
در مورد من نیست...
تا بعدی که دیگه نیست...
شما از همه ی بازدید کننده هاتون این طوری استقبال می کنی؟؟؟گیر دادنتون به علم و سواد من توهین بود آقا...
با بی سواد طرف نیستی که غلط تایپی می گیری..
فکر کردم با یک دوست منطقی و جدید آشنا شدم..
من وبلاگ نویس آماتور نیستم محض اطلاعتون گفتم...



من معذرت میخوام.جدی.جلوی همه اونایی که دارن میخونن.منظورمو بد برداشت کردی.

اگه غلط املایی می گیرم بخاطر اینه که با دقت میخونم نه سرسری،ایرادی نبود.شما خانوما چرا اینجوری هستین؟

این که گفتی منطقی نیستم بهم برخورد.نداشتیما.

در ضمن خودت نشون دادی که آماتور نیستی،من چیزی نمی گم.میخوام بازم سر بزنی بدون غلط املایی.

گل بارونی... جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:57

عشق در صورتی برگ برنده ای هست در دست شیطان که هوس باشه نه عشق..هیچ وقت عشق و با هوس اشتباه نگیر..هیچ وقت..عشق یک موهب الهی..یه معجزس....

گل بارونی... جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 21:01

کامنتاتون رو همه رو تایید کردم ولی متاسفانه نمیدونم چرا یکیش تایید نشده...
اطلاع دادم که یه وقتی سو تفاهم نشه...
هیچ وقت به نوشته ی کسی مخصوصا نوشته های احساسیش انتقاد نکن
نظرتو بگو ولی انتقاد نکن..
کمی ناراحت کنندس این حالت..نظر و احساس هر کسی محترمه...
ببخشید که این چنین گفتم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد