نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

تلاشی دوباره

و زندگی آغاز شد تا کجا ادامه پیدا کنه و در کجا ختم بشه.و اونجا پایان همه چیز هست. 

 

واقعا هست؟ 

 

جام جهانی هم تموم شد.آرزوی من بردن آرژانتین یا آلمان بود و هشت پا اسپانیا! یعنی این موجود فسقلی از من شصتو چند کیلو بیشتر می فهمه؟ عجب! نه فقط من بلکه خیلی های دیگه! از خلقت خدا در عجبم! 

 

داشتم فکر می کردم با این اوصاف در جای خدا نشستن چقدر سخته.من اگه بودم چه کارها که نمی کردم! حتما آرژانتینو برنده می کردم! اصلا نمیذاشتم این هلندی ها به جام جهانی راه پیدا کنند! و و و ... 

 

نمیدونم این سرگرمی های من تا کجا ادامه پیدا می کنه.هر روز یک چیز جدید.مثل همین جام جهانی یا مسافرت،بازی های کامپیوتری.اینها دارند جای واقعیت های زندگیمو می گیرند.مثل مسئولیت یک خانواده.یا تلاش برای شناخت خودم. 

 

تازه اینجا معلوم میشه که وقت طلاست یعنی چی.شاید دیگه فرصتی پیدا نکنیم که دوباره زندگی کنیم.اگه مثل من فکر می کنید که حالا وقت زیاد هست باید بگم شش هفت سال پیش منم همین فکرو می کردم و حالا دارم به افکار خودم در اون زمان فکر می کنم.از اون موقع ها دو تا جام جهانی گذشت! 

 

فرقش اینه که این مسابقات دوباره تکرار میشه ولی شاید مسابقه زندگی من دیگه تکرار نشه. 

 

 

فزق دیگه ای هم که داره اینه که من حالا حالاها وقت دارم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد