نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

ستاره ای از جنس نور

و انسان ساخته شد.میگویند از خاک و آب.گل شد و پیمانه زده شد.قالب خورد و شکل گرفت. 

روح در آن دمیده شد.جان گرفت.این خشت نپخته لعاب گرفته که زنگار مادیت بخودش گرفته بود در کوره آتشین زمین قرار گرفت تا پخته شده و نمایی زیبا بگیرد و چشم بیننده را خیره کند چنانکه مشرف به اشرف مخلوقات شود. 

 

ولی خالق سایه ای در پس برق و زیبایی دید.پس بر آن شد که حرارتی بس عظیم بچشاندش که میدانست آنچه که ساخته تحملی بیش از این نیز دارد.تحولی در راه بود.ذرات وجود پیکره لعابی بهم آمیخته شد و نظم گرفت.خالق چشم بر نداشت تا مذاب شد.شفاف شد.نور فرستاد و انوار شد.درخشید و بخشید. 

 

مخلوق فکر کرد.نور در درون یا تابش آن از بیرون.خالق فانوسی داد تا همیشه روشن باشد.و این فانوس در درون جای گرفت. 

 

تحولی شد.ذرات وجود در نور غرق شد.فانوس در وجود غرق شد.و ستاره ای متولد شد. 

 

ستاره ای از جنس نور.خالق لبخند زد و نگاه کرد...خشت دیگری در قالب خشک می شد.

نظرات 2 + ارسال نظر
دامون دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:49

عجیبه!
من شنیده بودم داروین نامی اومده و ادعا کرده انسان از تکامل بوجود اومده نه از خشت خام
میشه این تضاد رو برای من و بقیه توضیح بدی؟
بلاخره ما خلق شدیم یا تکامل پیدا کردیم؟!!

اگه تو همون دامون معروفی از گل بوجود اومدی!!!

اگه نه از تکامل بوجود اومدی که اولش بازم کانی ها هستن!!!

اگه هیچکدوم نیستی فرشته ای،مال اینجا نیستی!!!

نانا سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:46 http://nana2.persianblog.ir

مرسیییییییییییییییییییی بابت تبریک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد