نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

فرصت سبز

آرامشم را در تو جویم ای وسعت سبز
نجوای خود را با تو گویم ای فرصت سبز

ای دشتهایت ارغوانی ای گلشن راز
با لاله هایت می توانی باشی سرافراز

ای سرزمین آسمانی ای کشور عشق
نامت بلند و جاودانی در دفتر عشق

مردان تو در استقامت مثل دماوند
در پاکی روح و کرامت مانند اروند

نظرات 1 + ارسال نظر
نانا سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 http://nana2.persianblog.ir

ســــــلام..

باشه اگه اینجور میخوای عیبی نداره D:

ممنون از شعر های زیبایی که می نویسی واسم.. این شعر شکیلا هم قشنگ و زیبا بود....


تو این شبهای خط خطی، ستاره های پا پتی
گم شدن و نیست توی راه فانوسک رفاقتی
به هر کی می خوای دل بدی، دل می کنه به راحتی
دنیا چه آلوده شده به سم بی رفاقتی
پاهای عشق و عاشقی تاول زده بگی نگی
انگار تموم زندگی گرفته بوی کهنگی
چرا ستاره پر پره، قفلی بروی هر دره
هر شب هوای رابطه از شب پیش ابری تره
چرا دلم رو هیچ کسی، تاشهر عشق نمی بره
چرا کسی نمی دونه خونه عشق کدوم وره
باید با دنیا کاری کرد، بیشتر از اینها نشه بد
به پای عشق و عاشقی مرحم دلدادگی زد
باید دوباره تازه شد توی هوای رابطه
باید دوباره خط کشید رو هرچی رسم غلطه
باید برم، اما نه هرجا.
باشم اما نه هرجور.
سنگینی این شکست خمم می کنه اما نمی شکنم تا هستم.
من بس.

اگه اشتباه تایپی داشت شرمنده چون سریع نوشتمش....



بــــای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد