از وقتی که اومدم یه دیوار گچی دورم دیدم.
فعلا دلم میخواد بخوابم....
بیدار شدم،احساس بدی دارم.
تنگی نفس گرفتم.اینجا چقدر کوچیکه و تنگه.نمیتونم تکون بخورم.پاهام تو بغلمه.
خوب ولی سرم تکون میخوره،هم نوکم،همون که منقار بهش میگن،مال من خیلی کوچیکه.
دیگه نمیخوام اینجا بمونم.خسته شدم.بهتره یه نوکی به دیوار بزنم،آها،مثل اینکه نازکه،آره،فکر کنم یکم دیگه زورم زیاد شه بتونم بشکنمش.
خوابم میاد...احساس گرما میکنم.دوست داشتنیه.انگار یکی به قصد دیوارو گرم میکنه.
فعلا فقط میخوابم....
(ادامه دارد)
:)
چه تعبیر قشنگی
ممنون
سلام خسته نباشید میخواستم بدونم که شما تمایلی به تبادل لینک با سایت طلوع فردا دارین اگر تمایل داشتین ما میتونیم یا لینک شما رو داخل سایت قرار بدیم یا این که یک تبلیغ رایگان بهتون بدیم منتظر خبر شما هستیم
بهش فکر می کنم.