نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

سبک بال

بازی روزگار ما رو در پیچ و تاب کوچه های ناشناخته دنیا قرار میده.گم میشیم،بعضی وقتها برمیگردیم سر جای اول. 

 

خدا میدونه چقدر مشغولیت فکری ساخته شده تا دید ما را از هدف اصلی زندگی در این دنیا دور کنه.صبح بلند میشی برنامه ریزی می کنی تا شب که برگردی راحت دراز بکشی،لم بدی،چایی بخوری.اما نمیدونی که روزگار نقشه دیگه ای برات کشیده و برنامه هاتو نقش بر آب میکنه. 

 

میخوای ساعت 5 تعطیل کنی طبق معمول،دست بر قضا یک آشنایی میبینتت،مجبوری بمونی بهش گوش بدی.وای ساعت 6 شد.میای بری با اتوبوس و مترو بری یا ماشینت،برق قطع میشه،لاستیک پنچر میشه،پشت ترافیک گیر میکنی.ای بابا ساعت 7 شد. 

 

بالاخره رسیدم،ای وای نون یادم رفت.بیست تا پله رو اومدی بالا.میری نون وایی،وای چه صفی! 

 

تلفن زنگ میزنه،فامیلت مریض شده،فردا مهلت چک داری.وای شهریه مدرسه. 

 

امروز مثل یک پرنده سبک بال احساس پرواز می کردم.رفتم بیرون یک دوری زدم.فقط نگاه کردم.به زندگی،به مردمی که اطرافم در فکر بودن.فکر اینکه چطوری روز را تموم کنن و شب برگردن به خونه بخوابن. 

 

من فقط امروز سریال زندگی را نگاه کردم.توش نقشی نداشتم.بدون فکر کردن و دل مشغولی روزم شب شد.هدفم از زندگی چیه؟  

 

نمیخوام دوباره "گیم اور" بشم....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد