طی این مرحله جز همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
در دامنه بلند ترین کوه
ان سیطره بی پایان ....
همان جا که رودی زیبا ولی سهمگین مسیر خود را آغاز می کند
همان جا که بلبل ها از سر جهل اواز رسیدن به مقصد سر داده اند
به هوش باش ....
در کوره راه های این کوه دره هایی بس عظیم و غار هایی بی انتها
غفلت تو را انتظار می کشد ....
همیشه افقی برای فتح هست ...
این را هیچ گاه از خاطر نبر ..
و
همیشه ....
استاد بی بدیل درون تو را از خطرات می آگاهند ...
لختی درنگ کن و گوش بسپار ....
سرورم ....
من منتظرم ....
با رنگ بندی متن که خفن موافقم :)
خودمم خیلی خوشم اومد
طی این مرحله جز همرهی خضر مکن
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش :)
.
من از کدام طرف می رسم به یک هدهد
و گوش کن که همین حرف در تمام سفر
همیشه پنجره خواب را به هم می زد
مرسی، لطفا به داد آنیتیا برسید =)
انیتیا رو این جوری نیگا نکن ...
پاش بیافته مثنوی رو میکنه هفتاد من ....
و با چشمانی بینا اطراف را نگاه کن
همینطوره
اما عنصر نور و صوت مکملی برای هم هستند و بالهایی برای پرواز به بودن در نیروی بی پایان ...
ممنون
خب حتما میثم رو عددی حساب نمی کنه که جوابشو نمیده :(
فکر نمی کنم این جوری باشه ...
حتما جوابت رو میده اون هم به شرح مبسوط
حالا اصلا سوال چی هست ؟ بگید من هم بدونم
کامنتای پست "گفتگو با استاد" رو بخونین، همه چیز دستگیرتون میشه
یه جواب برات گذاشتم