نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

نیروی بی پایان

تنها آن هستی دارد

شاگرد

از اینکه فکر کنم این دنیا مثل یک کلاس درسه و آخرش یک امتحان می گیرن و منم ده میشم اصلا خوشم نمیاد.نمره میان ترمم هم دو شد.با این هشت میشه ده. 

 

از زرنگ بودن زیاد هم خوشم نمیاد.درو کردن همه بیستا و خود شیرینی و به فکر بقیه نبودن. 

 

حواسم جمع تو کلاس نیست.دائما فکرم مشغول چیزهایی هست که تقریبا هیچ کدومش کمکی به قبول شدنم نمی کنه.  

 

دوست دارم چرت بزنم.بیخیال همه چی. 

 

دوباره میشه امتحان داد البته اگه یجور دیگه بهت نگاه نکنن.فکر می کنن جزو بچه های زرنگ هستی.شاید فقط فکر میکنن... 

 

اما میدونی و میدونن که درست فکر می کنن.تصمیم بگیر(چشمک)!

 

دوست

کلمه ای که جدیدا معنی خاصی برام پیدا کرده.چیزی که وقتی به کسی نسبتش میدی اون شخص برات مثبت میشه جدا از سن و سالش و جنسیتش و چیزای دیگه. 

 

این حتی به خدا هم نسبت داده میشه.بزرگترین مثبت عالم هستی.در حقیقت از خودش به عاریت گرفته شده. 

 

دوست عزیزترین میشه.دوست چیزای مشترکی با تو داره تا دوستت بشه.شاید یک هدف مشابه. 

 

وقتی قراره روی دوستیت حساب بشه سعی می کنی بهترین کارها را انجام بدی.دوستی سالهای سال میتونه باقی باشه حتی تا آخر عمر. 

 

پیمان دوستی به راحتی شکسته نمیشه،فراموش نمیشه،اگه بشه غم و اندوه با خودش میاره. 

 

دست دادن محکم کردن پیمان دوستیه. 

 

یاد زمانی افتادم که دانشمند دستشو به طرف آسیمو دراز کرد و اون با فکر خودش دست داد.نمیدونم آیا اون با خالق خودش پیمان دوستی ایجاد کرد؟  

 

وقتشه که دست خودمو به نشانه دوستی به آسمان ببرم.جایی که فکر می کنم قراره دوستی که فکر می کنم اون بالاست دستمو فشار بده.مهم نیست که اون بالا هست یا نیست.مهم اینه که اون حالا دوست منه.اینجا یا هر جای دیگه.

گرما

روزهای گرمی را پشت سر گذاشتیم.شنیدم هوا دوباره گرم میشه.وقتی آفتاب با تمام قدرتش در نیم روز میتابه یجور تهدید برای موجودات زنده میشه.از جمله ما که دچار گرما زدگی میشیم یا آفتاب سوختگی. 

 

ولی اگه خورشید نتابه گیاهان و در دنبالش تمام موجودات زمین از بین میرن. 

 

دوست یا دشمن؟ حد وسطی هم هست؟ مثلا دوشمن؟  !!! 

 

رویا (پایان)

فکر کنم ادامه ندم بهتر باشه.چون به هر حال عقاید و تجربیات من بخودم مربوط میشه.ممکنه با گفتن بعضی مسائل مشکلاتی ناخواسته پیش بیاد.اگر کسی بخواد بیشتر بدونه بهتره خودش دست به اکتشاف بزنه.میدونم که بهش کمک میشه.فقط باید شروع کنید و زندگی خودتونو بشناسید.اینکه کجاییم و به کجا میریم.مرگ پایان هست و اصولا معنای مرگ یعنی پایان یافتن؟ 

 

سعی کنیم راجب به این قسمت زندگیمون یعنی رویاهامون بیشتر بدونیم یا اینکه میخواید وقتی به خواب رفتید فقط استراحت کنید؟

رویا(چهار)

شرمنده یه چند روزی نبودم... 

 

ما از جهان شناخت کمی داریم.از اتفاقاتی که رخ میده و دلیل موجهی نداره.چیزی که در موردش در فکر ما مطلبی نوشته نشده،در مغز ما ثبت نشده. 

 

رویاهای ما قسمتی از یک دنیای ناشناخته هست.چیزی که من بهش میگم دنیای درون.بخاطر اینکه برای هر فردی جداگانه وجود داره و رویای هرکسی با دیگری فرق داره.(استثنا هم وجود داره).در رویا مرز مادی که در جهان پیرامونمون هست وجود نداره.هر چیزی یا فکری بسرعت شکل مادی بخودش می گیره.فقط شکل مادی.زمان انگار که وجود نداره.احساسی از گذشت زمان داریم که معمولا اشتباه هست. 

 

در حقیقت رویا پل ارتباطی جهان درون ماست.ما بارها و بارها به درون ناشناخته ها قدم میگذاریم و همه اینها در خاطرمون نمیمونه.شاید کسایی این را ساخته و پرداخته مغز انسان میدونن.ولی آیا با دلایلی که قبلا هم اشاره کردم،مثل پیش بینی آینده،واقعا مغز کوچک انسان قادر هست چنین مسائل پیچیده ای را خودش به تنهایی و فقط با تحلیل تجربیات و مسائل روزمره حل کنه و پیش بینی برای آینده ارائه بده؟ این مرکز افکار انسانها چه منابعی برای حل معادلات داره بجز جهان دور و برش یا اتفاقاتی که در طی سالها بوجود میاد؟  

 

چقدر راجب جهان درونمون میدونیم؟ بیشتر میگم.