یکی از بزرگترین دغدغه های روح ، رهایی از گرداب روزمرّگی است . مرگ در چنگال
خواسته های ذهنی . خواسته هایی که از فرط تکراری بودن و دستمالی شدن ، حال روح را
به هم می زنند .
روح باید چه کارکند ؟ چگونه کنار بیاید با این همه پایینی و پستی ؟ تا مقداری لازم است .
مقداری که به کار رفع حوایج روزمرّه و نیازهای عادی بشری می آید . ولی بیشتر از آن چه ؟
کارها و رفتارهایی که فقط توجیهی برای ماندن در این دنیاست . طرفداری از یک تیم ورزشی
تا حدّ مرگ ، غوطه ور شدن در رفتارهای جنسی ، خود را به دامان مشروب و موادّ مخدّر
انداختن ، یا نه ؛ خیلی ساده تر ، شهوت خرید ، غصّه ی گرانی و کمبود اجناس را خوردن ،
در اخبار سیاسی و حوادث و مد و سینما غرق شدن ... که هر کدام پرده ای روی روح
است . سنگی بر مزار روح و روح ، مدفون می شود .
باید چه کار کرد ؟ چه تدبیری روح را می رهاند از پوچی و نابودی ؟
این جاست که ندای حقّ به داد روح می رسد . ندای حقّ ، دست روح را گرفته و او را از
منجلاب ذهن ، بیرون می کشد .
ندای حقّ ؛ ذکر مداوم نام استاد و خدا . تکراری که روح را از شرّ تکرار بیهودگی ها ،
نجات می دهد . ( شبدا )
خواسته های ذهنی . خواسته هایی که از فرط تکراری بودن و دستمالی شدن ، حال روح را
به هم می زنند .
روح باید چه کارکند ؟ چگونه کنار بیاید با این همه پایینی و پستی ؟ تا مقداری لازم است .
مقداری که به کار رفع حوایج روزمرّه و نیازهای عادی بشری می آید . ولی بیشتر از آن چه ؟
کارها و رفتارهایی که فقط توجیهی برای ماندن در این دنیاست . طرفداری از یک تیم ورزشی
تا حدّ مرگ ، غوطه ور شدن در رفتارهای جنسی ، خود را به دامان مشروب و موادّ مخدّر
انداختن ، یا نه ؛ خیلی ساده تر ، شهوت خرید ، غصّه ی گرانی و کمبود اجناس را خوردن ،
در اخبار سیاسی و حوادث و مد و سینما غرق شدن ... که هر کدام پرده ای روی روح
است . سنگی بر مزار روح و روح ، مدفون می شود .
باید چه کار کرد ؟ چه تدبیری روح را می رهاند از پوچی و نابودی ؟
این جاست که ندای حقّ به داد روح می رسد . ندای حقّ ، دست روح را گرفته و او را از
منجلاب ذهن ، بیرون می کشد .
ندای حقّ ؛ ذکر مداوم نام استاد و خدا . تکراری که روح را از شرّ تکرار بیهودگی ها ،
نجات می دهد . ( شبدا )
با عشق .
باسلام موضوع مبتلا بهی رامطرح کرده ایدامامنظورازاستادچه کسی است.موصوع تجربه هم خوب است امامثالهای عملی تربیشتری لازم است ذکرشود-بااحترام -ستایش حق
http://haiatmaqol.blogsky.com
علی جان . هر کسی رو که به عنوان لیدر معنوی میشناسیم میتواند نقش استاد را داشته باشد . البته منظور در این متن استاد درون است که راهنمایی درونی برای هر روح است و بسته به شناخت و نوع ساختار ذهنی هر کس نمودی متفاوت دارد . چنانکه یک مسیحی او را به شکل عیسی . یک مسلمان او راه شکل محمد یا یک شیعه او رابه شکل یکی از ائمه متصور میشود .
استاد درون همانی است که در متون عرفانی ما به عنوان پیر یا القاب دیگر مورد خطاب قرار گرفته ...
کما اینکه حافظ میگوید :
دوش پنهان گفت با من کاردانی تیز هوش
وزشما پنهان نشاید کرد سر می فروش
با عشق
سلام اقا شاهین خوبم :
کاملا با این مطلبتون موافقم چیزی هم ندارم که بگم تا کاملش کنه چون فکر کنم کامله ه ه .
سلام رویای عزیزم .
نمیدونم چرا نمیتونم تو وبلاگ خودت برات نظر بزارم شاید مشکل از سیستم من باشه . به هر حال ... بهتر این کاری که میتونی بکنی اینه که روی این متن مراقبه کنی و ببینی استاد درون برات چه هدایایی داره
با عشق
خیلی زیبا بود شاهین عزیز و گرامی.
برکت باشد
ممنون عزیزم .
با عشق
مدفون شدن اصطلاح جالبی بود!
من تجربش کردم
ولی روشی که میگی برای همه کاربرد نداره و چه بسا به بیراهه و دین پرستی دست بزنن
همین که کسی حرکت کنه و سعی کنه از اگاهی بالاتری برخوردار بشه خوبه ... بقیش به موقعیت اون روح بستگی داره نه به ما